با توجه به عمر طولانى (حضرت نوح ) علیه السلام و بودن در میان مردم ، و
علاقه زیادى که قوم او به بت پرستى داشتند مى توان گفت ، که او چه اندازه اذیت و
آزار دید و در مقابل آنها استقامت ورزید.
گاهى مردم آن قدر او را کتک مى زدند که سه روز تمام به
حال بیهوشى و اغماء مى افتاد و از گوش وى خون مى آمد.او را برمى داشتند و در خانه اى
مى انداختند وقتى به هوش مى آمد، مى گفت : خدایا قوم مرا هدایت کن که نمى دانند.
قریب نهصد و پنجاه سال مردم را به خدا دعوت کرد ولى آن مردم جز بر طغیان و سرکشى
خود نیفزودند تا جائى که مردم دست کودکان خود را مى گرفتند و آنها را بالاى سر نوح
مى آوردند و مى گفتند: فرزندان اگر پس از ما زنده ماندید مبادا از این دیوانه پیروى
کنید!!
و مى گفتند: اى نوح علیه السلام اگر دست از گفتارت برندارى سنگسار خواهى شد... و
اینان که از تو پیروى مى کنند جز فرومایگانى نیستند که بدون
تاءمل سخنانت را گوش داده و دعوتت را پذیرفته اند؛ و وقتى نوح سخن مى گفت :
انگشتها در گوش مى گذاشتند و لباس بر سر مى کشیدند تا صداى او را نشنوند و
صورت او را نبینند. کار نوح علیه السلام را به جائى رساندند که به خدا استغاثه
کرد و گفت : خدایا من مغلوبم یاریم ده میان من و ایشان گشایشى فرما.