صـــلـواتــی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۲۹
اسفند ۹۲

گویند حضرت (عیسى بن مریم ) علیه السلام نشسته بود و نگاه مى کرد به مرد زارعى که بیل در دست داشت و مشغول کندن زمین بود.
حضرت عرض کرد: خدایا آرزو و امید را از زارع دور گردان . ناگهان زارع بیل را به یک سو انداخت و در گوشه اى نشست .
عیسى علیه السلام عرض کرد: خدایا آرزو را به او بازگردان . زارع حرکت کرد و مشغول زارع شد. عیسى علیه السلام از زارع سؤ ال نمود: چرا چنین کردى ؟ گفت : با خود گفتم تو مردى هستى که عمرت به پایان رسیده ، تا به کى بکار کردن مشغولى ، بیل را به یک طرف انداخته و در گوشه اى نشستم .
بعد از لحظاتى با خود گفتم : چرا کار نمى کنى و حال آنکه هنوز جان دارى و به معاش نیازمندى ، پس بکار مشغول شدم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۹
مهران ارزانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی