عمرو بن عبدود شجاعى بود که با هزار سوار و مرد جنگى برابرى مى کرد. در جنگ
احزاب مبارز طلبید، هیچ کس از مسلمین جراءت مبارزه با او را نداشت . تا اینکه حضرت على
علیه السلام خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و اجازه مبارزه با او را پیشنهاد کرد.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: این عمرو بن عبدود است .
حضرت عرض کرد: من هم على بن ابیطالبم . و به طرف میدان حرکت کرد و
مقابل عمرو ایستاد .
بعد از مبارزه حساس ، عاقبت على علیه السلام عمرو را بر زمین انداخت و بر روى سینه او
نشست (31)
صداى فریاد مسلمین بلند شد و پیوسته به پیامبر صلى الله علیه و آله مى گفتند: یا
رسول الله صلى الله علیه و آله بفرمایید على علیه السلام در کشتن عمرو
تعجیل نماید.
پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرمود: او را به خود واگذارید، او در کارش داناتر از
دیگران است . هنگامى که سر عمرو را حضرت جدا نمود، خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله
آورد. فرمود: یا على علیه السلام چه شد که در جدا کردن سر عمر توقف نمودى ؟
عرض کرد: یا رسول الله صلى الله علیه و آله موقعى که او را بر زمین انداختم مرا
ناسزا گفت : من غضبناک شدم ، ترسیدم اگر در
حال خشم او را بکشم ، این عمل از من به واسطه تسلى خاطر و تشفى نفس صادر شود،
ایستادم تا خشمم فرو نشست آنگاه از براى رضاى خدا و در راه فرمانبردارى او سرش را
از تن جدا کردم .
آرى براى این اخلاص و مبارزه با ارزش ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
(شمشیر على در روز جنگ خندق (32) با ارزش تر از عبادت جن و انس است .)