صـــلـواتــی

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۲۱
اسفند ۹۲

بعد از آنکه برادران با حیله یوسف علیه السلام را به بیرون شهر بردند و او را زدند و درون چاه انداختند؛ و پدر را در غم یوسف به حزن و گریه دائمى وادار کردند... سالها گذشت تا فهمیدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش رسیدند.
یوسف ع نخستین جمله اى را که گفت این بود: (خداى من ! به من احسان کرد که مرا از زندان بیرون آورد.)
اینکه از گرفتارى چاه و به دنبالش بردگى خود نامى به زبان نیاورد، ظاهرا از روى جوانمردى بود که نخواست برادران را خجالت زده کند و آزارهائى را که از آنها دیده بود اظهار کند و آن خاطرات تلخ را تجدید نماید.
بعد فرمود: این شیطان بود که برادرانم را وادار کرد تا آن اعمال نابجا را نسبت به من انجام دهند و مرا به چاه افکنند و پدر را به فراق من مبتلا کنند؛ اما خداى سبحان این احسان را فرمود: که همان رفتار نابجاى آنها را مقدمه عزت و بزرگى ما خاندان قرار داد!
این هم از بزرگوارى یوسف ع بود که رفتار ظالمانه برادران را نسبت به خود به شیطان منسوب داشت و او را مقصر اصلى دانست تا برادران شرمنده نشوند و راه عذرى براى کارهاى خویشتن داشته باشند.
فرمود: (امروز بر شما ملامتى نیست ) و از جانب من آسوده خاطر باشید که شما را عفو کردم و گذشته ها را نادیده مى گیرم و از طرف خداى تعالى نیز مى توانم این نوید را به شما بدهم و از وى بخواهم که (خدا نیز از گناه شما درگذرد زیرا او مهربانترین مهربانان است .)
(آرى بدون شک هر کس تقوا و صبر پیشه سازدخداوند پاداش ‍ نیکوکاران را تباه نمى کند.)
درسى که حضرت یوسف علیه السلام نسبت به بدیهاى برادران به همگان داد، احسان نیک در مقابل بدى کردار آنان بود که انشاء الله ما هم بتوانیم نسبت به برادران دینى این چنین باشیم .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۱
مهران ارزانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی